قوه خیال و عالم صور خیالی

سال انتشار: 1388
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 250

فایل این مقاله در 16 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_IPHD-5-8_001

تاریخ نمایه سازی: 1 آذر 1400

چکیده مقاله:

در تاریخ فلسفه اسلامی از زمان فارابی تا عصر حاضر، بحث از خیال بسیار مهم بوده و در حل بسیاری از مسائل موثر افتاده و توانسته است که به حل مسائل غامض تری چون مسئله شناخت، ربط حادث به قدیم و حیات اخروی مدد برساند، تا جایی که بعضی صاحب نظران توجه به این مسئله را از ممیزات فلسفه اسلامی دانسته اند. فارابی تجرد خیال را چه در قوس صعود و چه در قوس نزول منکر است، بلکه جمیع قوای مربوط به غیب نفس، غیر از قوه عاقله را مادی می داند، لذا قائل است که انسان تنها به عنوان عقل جزئی بعد از موت باقی است و سایر قوای او از بین می رود. ابن سینا همگام با وی، خیال را قوه ای جسمانی می داند و به تبع، به عدم بقای خیال و صور خیالی ملتزم می شود، گرچه نشانه هایی از گرایش به تجرد خیال در بعض آثار او به چشم می خورد. سهروردی با استناد به عالم خیال به حل بسیاری از مسائل و مخصوصا به جمع میان دین و فلسفه، مشاهده و برهان و نقل و عقل نائل می شود. وی علی رغم پیروی از شیخ الرئیس در جسمانیت خیال، صور خیالی را مجرد، باقی و موجود در عالم مثال اکبر یا خیال منفصل می شمارد. از این رو در کتب خود از یک سو برهان بر وجود چنین عالمی که از آن به مثال مطلق و عالم برزخ «برزخ نزولی» تعبیر می شود، اقامه نموده است و از سوی دیگر قوه متخیله و همین طور سایر قوای مربوط به غیب نفس غیر عاقله را مادی می داند و سنخیت بین مدرک و مدرک را حفظ نکرده و قائل به رویت صور خیالی در مثال مطلق توسط نفس می شود. در این میان صدرالمتالهین بر خلاف فلاسفه پیشین، خیال را قوه ای مجرد  به تجرد مثالی و باقی به بقای نفس و به تعبیر دقیق تر، عامل بقای نفس پس از مفارقت از بدن می داند. از نظر او جمیع صور خیالیه در موطن و صقع نفس اند و صوری را که نفس اختراع می نماید و از دعابات وهم و قوه خیال است، نمی توان در عالم مثال مطلق دانست. بهشتی که آدم از آن هبوط نمود، مثال مطلق است و جنتی را که برای متقین مهیا نموده اند، «برزخ صعودی» است نه نزولی. نسبت صور خیالی به قوه تخیل و متخیل، نسبت علت به معلول است نه حال به محل و قیام صور خیالی به نفس قیام صدوری است نه حلولی و صور علمیه مخلوق نفس و نفس منشا صور است. اثبات اختصاص این نظریه به ملاصدرا و نقد نظریه سهروردی و ابن سینا بر اساس آن با عنایت به نتایج و آثار فلسفی مترتب بر هر یک، هدف اصلی این مقاله است.

نویسندگان

رضا اکبریان

استاد دانشگاه تربیت مدرس