رهیافت های بنیادین فلسفی در هوش مصنوعی
محل انتشار: فصلنامه حکمت و فلسفه، دوره: 2، شماره: 6
سال انتشار: 1385
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 117
فایل این مقاله در 23 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_WPH-2-6_002
تاریخ نمایه سازی: 2 آبان 1402
چکیده مقاله:
از اواسط قرن بیستم و به دنبال رشد چشمگیر علوم رایانه ای این تصور پدید آمد که می توان با ابزارهای فیزیکی و روش های مطرح در فیزیک و علوم رایانه ای هوش انسانی را به طور مصنوعی بازسازی کرد. هنگامی که در دهه ۱۹۵۰ میلادی ماشین های محاسبه گر کارآیی زیادی از خود نشان دادند، تحقیقات در جهت ساخت ماشین های هوشمند آغاز گردید؛ از آن زمان تاکنون با انجام تحقیقات فیزیکی و رایانه ای تلاش های وسیعی در این جهت صورت گرفته است. پس از گذشت چند سال از آغاز این تحقیقات، اندک اندک امکان یا عدم امکان ساخت هوش مصنوعی به مسئله ای تبدیل شد که فیلسوفان را به سوی خود خواند افت و خیزهایی که در زمینه ساخت ماشین های هوشمند پدید آمد و نیز بحث های فلسفی در این باب، سبب شد تا عقاید مختلفی در خصوص هوش مصنوعی میان فیلسوفان بروز پیدا کند. به طور کلی تاکنون دو رهیافت عمده در ساخت هوش مصنوعی توسط دانشمندان به کار گرفته شده است. این دو رهیافت در طول چند دهه ای که از تاریخ هوش مصنوعی می گذرد پا به پای هم حرکت کرده و هر یک در مراحل افت و خیزهای خاص خود را داشته اند. هر یک از این رهیافت ها تلقی خاصی از ذهن انسان و نحوه کارکرد آن دارد و با توجه به این دیدگاه تلاش می کند تا ماشین را براساس این تلقی از ذهن بشر، بسازد همچنین هر کدام از این رهیافت ها به یک دیدگاه فلسفی متمایز از دیگری متکی است که در بنیان آن جای دارد. در واقع هر رهیافتی مسبوق به یک نگاه کلان فلسفی به مقوله معرفت و ذهن انسان است. این دو رهیافت را می توان نشانه گرایی و پیوند گرایی نام نهاد. در این نوشته تلاش شده است تا این رهیافت ها براساس نگاه فلسفی ای که در بن هر کدام نهفته است، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
محمدرضا طهماسبی
هیئت علمی دانشگاه تهران