اندیشههای پسافمینیستی و مسئله ی کلیت انسانی

سال انتشار: 1388
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 42

فایل این مقاله در 24 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JWDP-7-4_006

تاریخ نمایه سازی: 3 آبان 1402

چکیده مقاله:

مقاله ی حاضر با استفاده از روش اسنادی و تحلیلی به بررسی ابعاد معرفت شناختی و جامعه شناختی نظریه-های فمینیستی می پردازد تا رابطه ی فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی رهایی بخش را با مسئله ی کلیت انسانی آشکار سازد. مهم ترین نقد بر دیدگاه های مدرن و پسامدرن جنبش فمینیستی، ناتوانی آنها در ارائه ی یک مفهوم کلی برای رهایی سوژه ی انسانی و گاه، برساختن شکاف بنیادی و عمیق بین دو نیمه ی بشری است. این دو جریان فکری که تحت تاثیر شرایط اجتماعی- معرفتی متفاوت ایجاد شده اند، به وبژه با تغییر شرایط در سال های آخر قرن و با شکل گیری نظریه های پسافمینیستی مورد انتقاد و بازاندیشی قرار گرفته اند. پسافمینیسم از گرایش هایی متفاوت تشکیل شده است و یکی از این گرایش ها به انکار بنیادی دستاوردهای فمینیستی می پردازد و آن را منسوخ اعلام می کند، اما دومین گرایش در بدنه ی کلی جریان های موج سوم فمینیسم تلاش دارد تا چشم اندازهای مناسب جامعه شناختی و معرفت شناختی را برای توجه هم زمان به رهایی بخشی زنان و کلیت انسانی فراهم سازد. در مقاله ی حاضر، این گرایش انتقادی و در عین حال تداوم بخش فمینیستی موج سوم، با توجه به ابعاد معرفت شناختی و جامعه شناختی آن با دو عنوان «پسافمینیسم چون فمینیسم پسامدرن مثبت اندیش» و «پسافمینیسم چون جنبش اجتماعی جدید» و در ارتباط با چگونگی برساختن سوژه ی دوگانه ی انسانی (زنانه و مردانه) توصیف و تبیین می شود.

نویسندگان

محمدامین قانعی راد

دانشیار مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور

نعیما محمدی

دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس

جواد ابراهیمی خیرآبادی

کارشناس ارشد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس