رابطه ادراک از سیاست سازمانی و بدبینی سازمانی با کیفیت زندگی کاری از طریق نقش میانجی گرانهمنتورینگ درکارکنان شرکت پالایش گاز فجرجم

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 94

فایل این مقاله در 14 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

PHFHL03_030

تاریخ نمایه سازی: 8 دی 1402

چکیده مقاله:

یکی از موضوعات مهم در سازمان، کیفیت زندگی کاری است که به معنی تصور ذهنی کارکنان در سازمان از مطلوبیت فیزیکی و روانی محیط کار خود است. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ادراک از سیاست سازمانی و بدبینی سازمانی با کیفیت زندگی کاری از طریق نقش میانجیگرانه منتورینگ در کارکنان شرکت پالایش گاز فجر جم است. طرح پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی است. برای نمونه گیری از روش خوشه ای تک مرحله ای تا زمان تکمیل حجم نمونه استفاده شد. حجم نمونه این پژوهش را ۱۶۱ نفر ازکارمندان شرکت پالایش گاز فجر جم تشکیل دادند. جهت اجرای پژوهش، آزمودنی ها به پرسشنامه کیفیت زندگی کاری والتون (۱۹۷۵)، پرسشنامه ۹ گویه ای کارکرد های منتورینگ کاسترو و اسکاندورا (۲۰۰۴)، پرسشنامه ادراک از سیاست سازمانی کاکمار وکارلسون (۱۹۹۷) و پرسشنامه بدبینی سازمانی دین، براندس و همکاران (۱۹۹۹) با رضایت شخصی و آگاهانه پاسخ دادند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری استفاده شد و داده ها به وسیله نرم افزارهای AMOS وSPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که الگوی پیشنهادی دارای برازش مطلوبی است و ادراک از سیاست سازمانی و بدبینی سازمانی، علاوه بر تاثیر مستقیم، به صورت غیر مستقیم و از طریق منتورینگ بر کیفیت زندگی کاری تاثیر می گذارد. همچنین نقش میانجی منتورینگ در رابطه بین ادراک از سیاست سازمانی، بدبینی سازمانی و کیفیت زندگی کاری تایید شد.

کلیدواژه ها:

ادراک از سیاست سازمانی ، بدبینی سازمانی ، کیفیت زندگی کاری ، منتورینگ

نویسندگان

سیدولی اله موسوی

دانشیار گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علومانسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران

امیر محمدی

دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی ، دانشکده علومانسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران

سجاد رضائی

دانشیار گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علومانسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران

سیدسینا شمس اسلامی

دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی کودکان استثنایی، دانشکده ادبیات و علومانسانی ، دانشگاه گیلان رشت، ایران