تاثیر آموزش مبتنی بر مدل بزنف بر نحوه شروع تغذیه تکمیلی کودکان

مقدمه: مادران نقش مهمی در شروع تغذیه تکمیلی دارند. در مطالعه حاضر تاثیر آموزش شروع تغذیه تکمیلی کودکان مبتنی بر مدل بزنف بر عملکرد مادران نخست زا بررسی شد. روش کار: این مطالعه از نوع نیمه تجربی دو گروهی، به صورت پیش آزمون پس آزمون بود که روی ۱۶۰ مادر نخست زای دارای کودک ۵ ماهه مراجعه کننده به مراکز سلامت جامعه همدان در سال ۱۳۹۵ انجام شد. ابتدا هر دو گروه پرسش نامه مبتنی بر سازه­های مدل بزنف را تکمیل کردند. سپس برای گروه مداخله، آموزش مبتنی بر مدل بزنف در ۴جلسه یک ساعته اجرا شد. دو ماه بعد دوباره جمع آوری داده ها در دو گروه، با پرسش نامه و چک لیست عملکرد انجام شد. برای تحلیل داده­ها از نرم افزارSPSS نسخه ۱۶و آزمون­های آماری کای اسکوئیر، من ویتنی و ویلکاکسون استفاده شد. یافته ­ها: نمره ساختارهای مدل بزنف در دو گروه قبل از آموزش تفاوت معنی داری نداشته است (  ۰/۰۵  P>) لیکن پس از آموزش بین میانگین نمره ها در دو گروه تفاوت تفاوت معنی داری مشاهده شد ( ۰۰۱ / ۰> P  ). آزمونهای آماری تفاوت معنی داری را در میانگین نمره سازه ها در گروه مداخله قبل و بعد از آموزش نشان داد ( ۰/۰۵ >P ) در حالیکه در گروه کنترل تفاوت معنی داری موجود نبوده است ( ۰۵ /۰P>  ). زمان شروع تغذیه تکمیلی گروه مداخله در ۰/۸۴ ± ۵/۸۸  ماهگی و در گروه کنترل ۰/۸۶ ± ۶/۱۴  ماهگی بود (  ۰/۰۵  P>). مقایسه میانگین نمره عملکرد دو گروه، تفاوت آماری معنی داری را نشان داد ( ۰۰۱ / ۰> P  ). نتیجه­گیری: آموزش می­تواند ابزاری اثربخش برای ارتقای آگاهی، نگرش، هنجارهای انتزاعی، عوامل قادر کننده، قصد رفتاری و عملکرد مادران نسبت به تغذیه کودکان باشد. بنابراین پیشنهاد می شود در برنامه های بهداشتی به جای استفاده از آموزش های سنتی از مدل های آموزشی نظیر بزنف استفاده شود.

کلیدواژه ها:

Complementary Feeding ، BASNEF Model ، Children. ، تغذیه تکمیلی ، مدل بزنف ، کودکان