بریده ای از کتاب «ساده لوح کردن ما» اثر جان تیلور گاتو - قسمت دوم

29 آذر 1402 - خواندن 4 دقیقه - 166 بازدید

می خواهم به شما بگویم هنگامی که ما تمام وقت فرزندانمان، یعنی اوقاتی که آنها برای رشد به آن نیاز دارند را از آنها می گیریم، و آنها را وادار به پرداختن به انتزاعیات می کنیم، این کار چه تاثیری بر آنان خواهد گذاشت. لازم است به این موارد توجه شود، زیرا هر اصلاحی که به این آسیب های خاص نپردازد چیزی بیشتر از یک اصلاح سطحی نخواهد بود.

1. بچه هایی که من آموزش می دهم نسبت به دنیای بزرگسالان بی تفاوت هستند. این برخلاف تجربه هزاره های گذشته است. تلاش برای درک نحوه زندگی بزرگسالان همیشه هیجان انگیزترین سرگرمی جوانان بوده است، اما در زمان ما هیچ کس نمی خواهد بچه ها بزرگ شوند و در وهله اول خود کودکان نیز به این موضوع علاقه ای ندارند. و چه کسی می تواند آنها را سرزنش کند؟ ما خودمان این دنیای مصنوعی را برای آنها ساختیم.

2. بچه هایی که من به آنها آموزش می دهم تقریبا هیچ کنجکاویی ندارند و کنجکاوی اندکی هم اگر دارند گذرا و ناپایدار است. آنها نمی توانند برای مدت طولانی حتی روی تکالیفی که خودشان انتخاب می کنند، تمرکز کنند. آیا می توانید ارتباط بین زنگ هایی که مرتب برای رفتن از این کلاس به آن کلاس و از این موضوع درسی به موضوع درسی دیگر به صدا در می آیند و پدیده کمبود توجه را دریابید؟

3. بچه هایی که من به آنها آموزش می دهم درک ضعیفی از آینده و اینکه فردا چگونه به طور جدایی ناپذیری با امروز مرتبط است، دارند. همانطور که قبلا گفتم، آنها در یک زمان حال مستمر زندگی می کنند: دقیقا لحظه ای که در آن هستند مرز آگاهی آنها است.

4. بچه هایی که من آموزش می دهم ضد تاریخ هستند. آنها نمی دانند چگونه گذشته زندگی آنها را از قبل تعیین کرده است و این انتخاب آنها را محدود می کند و بر شکل گیری ارزش ها و مسیر زندگی تاثیر می گذارد.

5. بچه هایی که من به آنها آموزش می دهم نسبت به یکدیگر بی رحم هستند. آنها دلسوز درماندگان نیستند. به افراد ضعف می خندند. آنها افرادی که تقاضای کمک می کنند را تحقیر می کنند.

6. بچه هایی که من به آن ها آموزش می دهم از صمیمیت و رک و راست بودن فراری اند. آنها نمی توانند با صمیمیت واقعی کنار بیایند، زیرا همواره درصدد حفظ یک شخصیت درونی مخفی در زیر یک شخصیت بیرونی بزرگتری هستند که از خرده رفتارهای مصنوعی اقتباس شده از تلویزیون یا ساخته شده توسط معلمان، تشکیل شده است. از آنجایی که آن ها کسی نیستند که وانمود می کنند، و هنگام صمیمی شدن با کسی چهره ی واقعی آن ها از زیر آن نقاب ساختگی آشکار می شود، بنابراین از برقراری روابط صمیمی با دیگران اجتناب می کنند.

7. بچه هایی که به آنها آموزش می دهم مادی گرا هستند. آنها از معلمانی تقلید می کنند که همه چیز را کمیت می کنند و مربیان تلویزیونی که همه چیز را می فروشند.

8. بچه هایی که من به آنها آموزش می دهم در مواجهه با چالش های جدید وابسته، منفعل و ترسو هستند. آنها این ترس را غالبا با جسارت سطحی یا با عصبانیت و یا پرخاشگری مخفی می کنند، ولی از درون یک پوسته خالی بدون استحکام بیشتر نیستند.

اگر بخواهیم جلوی انحطاط بیشتر ملت را بگیریم، می توانم چند پدیده دیگر را برشمارم که باید در اصلاح مدارس مورد توجه قرار گیرند، اما فکر می کنم ایده من از قبل برای شما روشن است، حتی اگر با آن موافق نباشید. این آسیب ها یا توسط مدرسه یا تلویزیون یا هر دو به وجود آمده است. این یک محاسبه ی ساده ریاضی است: تمام وقت بچه ها صرف تماشای تلویزیون و یا رفتن به مدرسه و انجام تکالیف مربوط به آن می گردد. پس دیگر زمانی برای تاثیرگذاری سایر عوامل مهم باقی نمی ماند. به همین سادگی!

ساده لوح کردن ماجان تیلور گاتونشر دوران